رد شدن به محتوای اصلی

پس از آن آرمانی بزرگ همچون عشق به میهن در چشمه وجودمان جاری میگردد

ارد بزرگ میگوید: راهی را که در زندگی برگزیده ایم میتواند برآیند بازخورد کنش دیگران، با ما باشد. پرسش این است:
آیا ما خویشتن خویشتنیم؟
و آیا همواره باید پاسخگوی برخورد بد دیگران باشیم؟
این پرسشها را که پاسخ گفتیم، آزادی در ما بارور میشود و پس از آن آرمانی بزرگ همچون عشق به میهن در چشمه وجودمان جاری میگردد


هر واکنش و کرداری که از آدمیان در گیتی سر میزند میتواند ریشه در دو گونه کنش متفاوت داشته باشد. یکی ریشه در خویشتن باوری یا به گفته ی ارد بزرگ "خویشتن خویشی"، دیگری ریشه در کنش دیگران با ما. خویشتن خویشی، گونه ای همریشگی و هم آوایی با آنچه از آن برآمده ایم است. "خویشتن خویشی" ریشه های خود را در می یابد و با نوزایی الگوی ریشه ای خود به بازآفرینی خود میپردازد. او را کاری با گفتار دیگران نیست چرا که به خویشتن و راهی که خویشتن در آن میپوید باور دارد. او در رده ی نخست کارآفرینی قرار میگیرد، ازین رو به تنها چیزی که می اندیشد آفرینش خود است. آزادی در او بارور است، زیرا زمانی برای اندیشیدن به آنچه میتواند او را سد کند، ندارد. این منتقدان بالای گود هستند که سدها و جلوبندها را میبینند، اما او یا راهی می یابد، یا راهی میسازد، ناپلئون میگوید: تاریخ جنگهای ایران و یونان را یونانیها نوشتند که گزافه گوییشان آشکار است. و این کنایه ایست پر معنا بدین چم: ایرانیانی که در گستره ی جنگ با جهان و خویشتن پویی بودند، در راهی که برگزیده بودند، هرگز زمان نوشتن آنچه در آن غرق بودند را نمی یافتند چراکه تاریخ را بزدلان مینویسند نه کارآفرینان. و اما دومین راه، برای آنانیست که کردارشان بازخوردی از کنش دیگران است. آنها هرگز ریشه هایی که از آن بر آمده اند را در نمی یابند. به همین شوند خویشتن باوری را گم کرده اند. اگر کسی با آنها برخورد بدی داشته باشد، پاسخ آنها گزیدن راهی در جهت خشنودی کردار بد آن کس است، نه به خود غریدن و تکیه چم آورانه بر راهی که در آن میپویند.

شاید بتوان "خویشتن خویشی" و "بازخورد کنشی" ایرانیان را در تاریخ ردیابی کرد. خودباوری جمعی و خویشتن خویشی ایرانیان به روزگاری بر میگردد که ایران در نمایش جهانی قدرت، پیشاپیش همه اسب میتازاند. مردمان اهوراکیش ایران، در آن زمان، چون پیادگان آستانه ی شطرنج بازیچه ی دست سرنوشت نیستند، بلکه یاوران ایزدی در پیروزی بر اهرمند؛ شاید هم «انا الحق»گویان در پی به دست آوردن آنچه حق خود میدانند، یعنی رسیدن به پایگاه ایزدی. بی شوند نیست که دو تن از شاهان ایرانی به آسمان میتازند، یکی جمشید و دیگری کاووس [کهکشان به وارون اندیشه ی همگان از ریشه ی "کاووسان" و "کایوسان" گرفته شده نه از "کاه کشان" ]
اما بازخورد کنشی ایرانیان از زمانی میآغازد که تن و روان ایران آماج یورشهای "شمشیر و تفکر" ترک و تازی و باختری قرارگرفته است. او با ریشه هایش فاصله گرفته است، و دیگر زایایی ندارد. برترین ویژگیهایش را بر سرش ویران ساخته اند. اوج و شیبش را نشیب وانمود کرده، زیباییهایش را زشتی به دیده اورده اند؛ و او هرگز دم بر نمیزند. تا اینکه روزی، فرزندش که بیش از پدر از خویشتن خویش دور افتاده است، میشورد و از او میپرسد: پدر! آیا ما خویشتن خویشتنیم؟ و آیا همواره باید پاسخگوی برخورد بد دیگران باشیم؟
- بله فرزندم. ما خویشتن خویشتنیم. اما آن باختری میگوید .....، آن تازی میگوید ...... و سپس لکنت میگیرد و نمیتواند پاسخ دهد
اما لکنت پدر بهترین پاسخ برای فرزند است. پاسخ چیزی نیست جز این که پدر راه را اشتباه رفته است. لکنت پدر ناشی از درگیری درونی میان "خویشتن خویشتنش" با "بازخورد کنش دیگران" است.
در این میان فرزند راهی نو برمیگزیند؛ چرا که آزادی در او بارور شده است، او ریشه ی خود را درک کرده، و پس از آن آرمانی بزرگ همچون عشق به میهن [عشق به چیزی که از آن برآمده است] در چشمه هستیش روان میشود.
از آن پس، او برخورد بد خاور و باختر را به حساب بدکرداری و بد ریشگی خود آنها میگذارد نه بیچارگی و بیماری تن فرهنگی خود. او با آینه و آینک خود به آکهای خود مینگرد.




مسعود اسپنتمان
انجمن گل سرخ
http://30min.mastertopforum.net/-vt348.html

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ارتفاع

آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ارد بزرگ ارتفاع بالای برکه ها، بالای دره ها کوهها ، جنگلها، دریاها ،ابرها بالای خورشید بالای مرزها، ستاره ها، ای روح من با چابکی عبور کن و همانند شناگری ماهر که امواج را نمی فهمد شادی کنان عبور کن از عظمتی عمیق با لذتی وسیع پرواز کن دوراز بخارهای بیمارگون و خود را در هوایی زیبا زلال ساز و بنوش همانند شرابی ناب و الهی آتش روشنی را که میدرخشد در فضاهای صاف و پاک در ورای همه ی دردها و غمها خوشبخت آنیست که بتواند با بالهایی قوی بسوی دشتهای روشن و آرام پرواز کند خوشبخت آنیست که افکارش همانند غزلاغ بطرف آسمانها ازادانه پروازکند بالهایش را بروی زندگی بگستراند وبی درنگ بفهمد زبان گلها و اشیا صامت را بودلر ترجمه : شکوهه عمرانی ژنو / سوییس http://chokouh.tk

هم رنگ دیگر کسان شدن

هم رنگ دیگر کسان شدن ، باور هیچ کدام از بزرگان نبوده است . اُرد بزرگ اکنون به شما می گویم که مرا گم کنید وخود را بیابید.وتنها آن گاه که همگان مرا انکار کردید، نزد شما باز خواهم آمد. فریدریش نیچه وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. جبران خلیل جبران

Negahi Be Arman Nameh Orod Bozorg / Farzaneh Sheida 1

ارد بزرگ و کتاب آرمان نامه آرمان نامه به قلم استاد امیرهمدانی وکتاب بعُد سوم آرمان نامه به قلم استاد فرزانه شیدا ●*اُردبزرگ وکتاب آرمان نامه آرمان نامه شامل یکصد و سیزده فرگرد و هفتصد و چهل و پنج فرمان ارد بزرگ به قلم استاد امیرهمدانی ●*اُرد بزرگ وکتاب آرمان نامه و کتاب بعُد سوم آرمان نامه به قلم فرزانه شیدا ●*جلد یازدهم قسمت آخر●* درطی بررسی وتفسیر فرگردهای آرمان نامه فیلسوف بزرگ وارزشمند ایرانی *ارد بزرگ همواره در این فکر بوده ام که اندیشه های ناب ومعنوی این بزرگمرد تاریخ که جهانی را بخود مشغول داشته است چقدر می تواند برای هر انسانی ارزشمند و در راه زندگی او سودمند باشد و همواره در جملات عمیق اندیشمند انه ی او دریافته ام که عمق نگاه او در ژرفای واقعیت زندگی بمانند این بوده که به مرکز اصلی و نقطه ی عطف زندگی و هستی رسیده باشی تا توان آنرا داشته باشی با چنین عمقی دنیا را نظاره کرده و تمامی نیازمندیهای زندگی را در هر مرحله و هر موقعیتی در این گذر عمر , معنا کنی و به تفسیری زیبا در جملاتی تبدیل کنی که هر یک همچون دّر درخشانی نور دهنده ی زندگی آدمی باشد نگاه...